سه‌شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۵

فراخوان خانم مریم رجوی به تضمین امنیت لیبرتی توسط آمریکا و ملل‌متحد تا انتقال همه به خارج از عراق


فراخوان خانم مریم رجوی به تضمین امنیت لیبرتی توسط آمریکا و ملل‌متحد تا انتقال همه به خارج از عراق




به دنبال موشک باران امشب لیبرتی توسط شبه‌نظامیان وابسته به نیروی تروریستی قدس، مریم رجوی ، با درود به پایداری پرشکوه و قهرمانانه مجاهدان لیبرتی و آرزوی بهبودی کامل برای مجروحان این حمله جنایتکارانه گفت
موشک‌باران لیبرتی آنهم پس از یک محاصره ظالمانه پزشکی، دارویی و غذایی که 8روز است ادامه دارد، نشان‌دهنده وحشت فاشیسم دینی حاکم بر ایران از مجاهدین و مقاومت ایران است که آن را تنها تهدید موجودیت خود می‌داند.
به همین دلیل رژیم آخوندها با هر راه‌حلی برای لیبرتی که متضمن امنیت ساکنان باشد مخالف است و در آن کارشکنی می‌کند و تنها گزینه مطلوب رژیم یا وادار کردن ساکنان لیبرتی به تسلیم و دست کشیدن از مبارزه یا نابودی فیزیکی آنان است.
خانم مریم رجوی شورای امنیت و اتحادیه اروپا و کشورهای عضو را به محکومیت قاطع حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی فراخواند و گفت: حال که هیچ تردیدی در مورد نیات رژیم آخوندی برای به راه‌انداختن قتل‌عامهای بیشتر در لیبرتی نمانده است، اقدام فوری دولت آمریکا و ملل‌متحد برای تضمین و تأمین امنیت و سلامت ساکنان لیبرتی تا زمانی که همه آنها عراق را ترک کنند ضرورت مضاعف پیدا می‌کند. وی تأکید کرد: این منطبق بر تعهدات مکرر و مکتوبی است که آمریکا و ملل‌متحد در مورد امنیت و سلامت ساکنان لیبرتی داده‌اند.
در جریان این حمله موشکی بیش از 50 فروند موشک به سمت لیبرتی شلیک شد که شماری از آنها در خارج از کمپ فرود آمد. این حمله به ویرانی و آتش‌سوزی گسترده در کمپ انجامید و حفره‌هایی به قطر 2 متر و عمق ۱.۵ متر در سطح کمپ ایجاد کرد. تا ساعت 12 شب دوشنبه 4 ژوییه، 40 مجروح و مصدوم در اثر این حمله جنایتکارانه گزارش شده است.

سه‌شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۵

‫#‏ایران‬ - در گذر تاریخ ...

‫#‏ایران‬ - در گذر تاریخ ...
11 خرداد 1393
در گرامیداشت سالگرد شهادت غلامرضا خسروی


چشم بر سپهر آزادی - منادی بامداد خجسته‌ی رهایی
چشم بر سرو و سپهر آزادی داشت، دل در گرو عشق و وصال آن. چون پروانه‌یی از پرهای پرپر خود، رنگین کمانی را ساطع کرد و با طیف رنگارنگی از معناها و پیام‌ها، بر دیدگان و اندیشه و آینده‌ی پیرامون خود پـل زد. بیدلی‌ها و بیقراریهای یاران هم‌زنجیر و راهیان سپیده را به حجم فریاد بدل ساخت و حصار و قلعه و سلول و زندان ولایت انسان‌ستیز را به کانون شورش. پتک، بر سنگ شب جلاد زد. دیکتاتور را به بن‌بست کشاند ـ بن‌بست تاریخی همه‌ی دیکتاتورها در برابر آزادی.
غلامرضا خسروی تبلور «نیل به جامعه‌یی آزاد و رها» (1) را در مجاهدین خلق و پیشگامان اشرف و لیبرتی یافت. بهای ادراک خود برای پاسخ به آمال و آرمان رهایی ایران را، به مهری خون‌سرشته بالغ نمود. مهری بر پای عهد و میثاقش با «بچه‌های اعماق»، «نوباوگان رنج و کار»، «مادران سر از سجاده برداشته» (2) و مردمان و کودکانی که تنها در پای چوبه‌های دار یکدیگر را دیدار می‌کنند. امضایی که خطوط نگاشته‌اش، نگاره‌یی از نام‌ها و شناسه‌ها و سلسله‌ی سرداران تاریخ معاصر ایران در شوق وصال شاهد آزادی‌ست.
«من می‌توانم، برای فتح شب ـ این شب بد ـ
با صبح خونم، خورشید را، شبانه بسازم
در هر زمستان ـ این فصل گل‌شکن ـ می‌توانم
با فصل قلبم، صد باغ را جوانه بسازم» (3)
غلامرضا خسروی به رود همیشه جاری جریانی پیوست که در تداوم تاریخی خود، آخوندها را در تمام عرصه‌ها و پهنه‌ها‌ی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران به بن‌بست کشانده است. جریانی بی‌توقف که همواره از چشمه‌ی لایزال آرمان آزادی نوشیده است. او به این ثقل استوار تکیه داد و بر سنگ آسیابش قدم استوار کرد. ثقل مانا و زاینده‌یی که جریان اجتماعی و سراسری برابری‌طلبی و آزادیخواهی را در ایران استمرار داده و مبارزه با ارتجاع ابلیس آخوندی را تضمین کرده ا ست.
غلامرضا خسروی به خوانشی از تضاد اصلی ایران‌زمین دست یافت که ترفندهای هر چند یکبار رمالان سیاست‌باز آخوندی و نوازشگران درونی و برون‌مرزی‌اش را به هیچ انگاشت.
ستایش غلامرضا خسروی و راهیان سپیده‌یی که چشم و امید مردم ایران در برابر ایلغار آخوند انسان‌ستیز می‌باشند، قصیده‌ی مکرری در دیـار ما بوده و هست. در میهنی که زمزمه و ترنم عشق، خواهران توأم مرگ‌اند، غلامرضا خسروی تبلور «غرش خلق ایران در ملک ایران‌زمین شد».
با آثار به جای مانده از خیانت خمینی به آرزوها و اعتماد مردم ایران، در پهنه‌ی 37ساله‌ی کشاکش خدای آزادی با ناخدای استبداد، همه‌ی ما در سیر و صیرورت آزمایشی هستیم که تا سرنگونی تمام‌عیار «شب عمیق اندیشه‌یی ضدبشر و انسان‌ستیز» ـ که در سیما و سیرت حاکمیت آخوندی هویداست ـ تداوم دارد. در این کشاکش بی‌توقف و گسترش یابنده، «با گردنه‌ها و راهزنان و شب‌پرستان بی‌شمار» (4)، کاروان و کهکشان شهیدان، تکیه‌گاهی اعتمادگستر و شگفت‌انگیزند.
باید اعتراف کنیم در زندگی ما کسانی بودند، هستند و خواهند بود که در فلسفه‌ی حیات و مرگ خود، واژه‌ها را از سرگردانی نجات می‌دهند و اندیشه‌ی آزادی و تفکر آرمانی را چراغ و راهنمایند. اینان چون پروانه‌هایی‌اند که از پرهای خود، رنگین کمانی را ساطع می‌کنند و با طیف رنگارنگی از معناها و پیام‌ها، «از بسیاری از آنها که به عمر خود مطمئن‌اند، با عشق و نشاط و کارایی بیشتری به زندگی مشغول» (5) می‌باشند و بر دیدگان و اندیشه و آینده‌ی پیرامون خود پل می‌زنند.
غلامرضا خسروی در نبردی نابرابر، با همین اندیشه و آرمان، سینه به سینه‌ی دژخیم و جلاد، آینه‌یی می‌شود برابر نیازها و ضرورتهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و مردم خویش. و این، همان عزم جزمی‌ست که در طول تاریخ ایران، تمام دیکتاتورها را در برابر پیشگامان و پیشتازان آزادی، به بن‌بست کشانده و می‌کشاند. و این، همان رزمی‌ست که متضمن بامداد خجسته‌ی رهایی ایران‌زمین می‌باشد...
1و 4: از نامه‌ی غلامرضا خسروی با عنوان: هر زمان باید چیزی را فدا نمود.
2: احمد شاملو، ترانه‌های کوچک غربت: « «... مادران سیاه‌پوش / ـ داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد ـ / هنوز از سجاده‌ها / سر برنگرفته‌اند!»
3: ایرج جنتی عطایی، شعر «خورشید شبانه»
5: از خاطرات یکی از زندانیان درباره‌ی غلامرضا خسروی

دوشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۵

آنانکه که راه جهاد را گشودند..


باز بارید باران

باز بارید باران
خیس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابری هوا
هر کجا هستی باش
آسمانت آبی...
و تمام دلت از غصه دنیا خالی...!




ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ.


ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ.


ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺣﺘﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، اﻣﺎ می توانید ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﯿﺎﺗﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﯾﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﺮﺳﻨﮕﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻧﮕﯿﺰۀ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﺱ ﺑﺪﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ می توانید ﺍﺯ ﺗﺠﺎﺭﺏ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺱ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.