چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۹۴

هرگز از مرگ نهراسيده‌ام گرچه دستانش از ابتذال شكننده‌تر بود.



هرگز از مرگ نهراسيده‌ام
گرچه دستانش از ابتذال شكننده‌تر بود.
هراس من،باري،همه از مردن در سرزميني‌ست
كه مزد گوركن
از آزادي آدمي
افزون باشد.
جستن
يافتن
و آنگاه
به اختيار برگزيدن
و از خويشتن خويش
باروئي پي افكندن
اگر مرگ را از اين همه ارزشي بيش‌تر باشد
حاشا كه هرگز از مرگ هراسيده باشم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر